جوانه غزل
خورشيد لطف ميدمد آخر صبور باش
بردوز ديده از دو جهان و غيور باش
از ظلمت جهان نتواني عبور كرد
مانند آفتاب سراسر تو نور باش
اينجا سكوت و مرگ و نرفتن برابر است
پيوسته ابر وار به حال عبور باش
موسيقي جهان نشده قطع هيچگاه
در انتظار ضبط صداهاي دور باش
يك امتحان سخت براه است هوشدار
ديوان عشق را تو به فكر مرور باش
شرم آور است خامي و ناپختگي ز درد
پر سوز و ملتهب همه تن چون تنور باش
تا يك غزل جوانه زند در بلوغ درد
بسيار طول ميكشد اما صبور باش
شاعر احسان شفیقی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو