قالب شعر: شعر نیمایی
می شود مثل یک قطره نور
از گونه مهتاب چکید
و تنهایی یک پنجره را
روشن کرد
مثل احساس زمین
با موسیقی باران رقصید
و پیراهن دشت را
از گل های نیایش پر کرد
می شود
بارش نورانی سنجاقک ها را
در سکوت کوچه ها جشن گرفت
می شود مثل قناری
زیر یک سقف بلند
در قفس پرواز کرد
۰در اوج نماز مادر
عطر ناب عشق را احساس کرد
می شود زیر باران قد کشید
با چتری از لبخند و نور
خواب یک گنجشک را
روی شب های خیابان پاشید
می شود
در قلب شب های کویر
نور باران شد و
زیر سقف ملکوت
لحظه ای در صدف خویش شکفت
می شود در حنجره آشفته باد
آواز شقايق شد و
با وسعت یک دشت آرام گرفت
می شود همسفر روشنی و
دریا شد
و هم آغوشی زیبای سنجاقک و سنگ را
به تصویر کشید
مثل لالایی نور در آب روان
چشم ها را خیره کرد
و آواز نیایش سر داد