ابوطالب مظفری (شاعر اهل افغانستان)
1
لقد كرمنا بني آدم
زمين تباهي را
با شوره زارش نشان ميدهد
و درخت آفت را
در برگهايش.
آدمي اما
فسادش را ناديده ميگيرد
چون جنازه اي در گور خويش
چند صباحي مو و ناخن بلند ميكنيم
كه زندهايم
در اين قبرستاني كه نامش وطن است.
پوسيدهايم از درون
با بويي كه همسايگان را ميآزارد
2
از اينجا تا به كابل آينه پرتم
به كاكلهاي دلبر شانه پرتم
كه كاكلهاي دلبر چنگ چنگه
دلم از دوريش بسيار تنگه
قهار عاصي