ببین مرا که مست تماشایم بس که زیبایی
بدان که دل شده شیدا عروس رویایی
چه غم از اینکه کنند خلق ملامتم هر روز
که هیچ ترس بدل نیست ز بیم رسوایی
محبت من و تو هر چه بود ثابت کرد
که ان چه هست میان عالمی است تنهایی
گذشت عمر ز هفتاد هنوز بدل مانده است
ز سوز عشق چه گویم که بس تماشایی است
خدای داند و من دانم و تو هم دانی
اگر که کشته شوم خون بهاست زیبایی
بدان که دل شده شیدا عروس رویایی
چه غم از اینکه کنند خلق ملامتم هر روز
که هیچ ترس بدل نیست ز بیم رسوایی
محبت من و تو هر چه بود ثابت کرد
که ان چه هست میان عالمی است تنهایی
گذشت عمر ز هفتاد هنوز بدل مانده است
ز سوز عشق چه گویم که بس تماشایی است
خدای داند و من دانم و تو هم دانی
اگر که کشته شوم خون بهاست زیبایی
شاعر ابراهیم گرجی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو