لیلای من دل را چرا دیوانه اش کردی
اشفته جانم روز و شب مستانه اش کردی
موسی به رود نیل سر گردان نمودی باز
تاریخ را بار دگر افسانه اش کردی
چنگیز را با ان همه خونریزیش مبهوت
صد بار او را عاشق و دیوانه اش کردی
هم وامق و عذرا و هم لیلی و مجنون را
در مانده ی ان عشوه جانانه اش کردی
اغا محمد خان را با ان شقاوت ها
خونخوار تاریخ را ز خود بیگانه اش کردی
تیمور لنگ خان مغول با ان جفا کاری
با عشوه و ان ناز خود دیوانه اش کردی
هفت ریشتر بود جذبه چشم سیاه تو
مخروبه دل را باز هم ویرانه اش کردی
اشفته جانم روز و شب مستانه اش کردی
موسی به رود نیل سر گردان نمودی باز
تاریخ را بار دگر افسانه اش کردی
چنگیز را با ان همه خونریزیش مبهوت
صد بار او را عاشق و دیوانه اش کردی
هم وامق و عذرا و هم لیلی و مجنون را
در مانده ی ان عشوه جانانه اش کردی
اغا محمد خان را با ان شقاوت ها
خونخوار تاریخ را ز خود بیگانه اش کردی
تیمور لنگ خان مغول با ان جفا کاری
با عشوه و ان ناز خود دیوانه اش کردی
هفت ریشتر بود جذبه چشم سیاه تو
مخروبه دل را باز هم ویرانه اش کردی
شاعر ابراهیم گرجی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو