1
تا شکفته است ، جان عاشقم
سبز می شود ، جهان عاشقم
سوخت نسل پشت نسل ایل من
عاشقی ز دودمان عاشقم
سالها بهار در بهار سرخ
آمدند ؛ خاندان عاشقم
مانده ام که عاقبت چه می شود
سرنوشت آسمان عاشقم
در دلم هنوز سبز می شود
شعرهای ناگهان عاشقم
آنچنان که فکر می کنم هنوز
بیست ساله ام ، جوان عاشقم
نذر توست عاشقانه های من
باز من ، همان شبان عاشقم
***
متصل به هیچکس نبوده ام
توی باند شاعران عاشقم
2
فواره رگان تو
به شهید ناهی ازمنکرشهید علی خلیلی
فواره ی رگان تو در شهر پا شده ست
فواره از گلوی شما تا خدا شده ست
فواره های آب و میادین شهر ما
: اینبار خون، تموج فواره ها شده ست
اثبات کرده ای که میادین شهر ما
با غیرت تو آینه ی کربلا شده ست
آن غیرتی که کوه تر از کوه در تو بود
آتشفشان شده است و چنین برملا شده ست
آن غیرتی که داشتی احساس می کنم
در ما کمی ز جای خودش جابجا شده ست
معروف و منکراست و جهان سرنوشت ماست
ننوشته ایم هیچ که چون و چرا شده ست
تو می روی که شهر بماند همیشه شهر
شهری که با بهشت شما آشنا شده ست
تو زنده ای و شهر نفس می کشد هنوز
پر، از فرشتگان شبیه شما شده ست