نسیم عرب امیری
کافه ی فاضله
آنچه داروی درد انسان است
کافه ای دنج در لواسان است
ساکت و بی صدا و خوش منظر
کافه ای باب طبع اهل هنر
کافه ای دور از این هیاهو ها
غرق در عطر یاس و شب بو ها
که در آن مثل باغ های بهشت
بشود شعر و قصه خواند و نوشت
کافه ای که در آن ندارد راه
وِر وِرِ زنگ گوشی همراه
نه پیامک به کار می آید
نه صدای هوار می آید
کافه ای که در آن هیاهو نیست
وب و جی میل و سایت یاهو نیست
دور از آن همه شما-ایشان
کافه ای باب میل من که در آن،
جز صدای بنان نمی آید
بوی سیگار از آن نمی آید
گر چه یک خُرده لوس و رویایی است
کافه ای واقعا تماشایی است!