الهام امین
آمد خبر كه ميرسد، از كوچههايي سبز
صداي سبز
آمد خبر كه ميرسد، از كوچههايي سبز
يك مرد ساده بيكرانه، مقتدايي سبز
مردي مقدس يادگار سالهاي سرخ
باران تباري آسماني با ردايي سبز
مردي كه با ما از گل و خورشيد خواهد گفت
مردي كه ميخواند بر امان از خدايي سبز
خشكيده لبهاي غزل تاب و تواني نيست
تا در گلوهامان بروياند صدايي سبز
ايكاش برگردد ببارد بر غزلهامان
آيا اجابت ميشود در ربنايي سبز؟
نزديك شد وقت اجابت، ميرسد موعود
در كوچهها پيچيده عطر آشنايي سبز