قالب شعر: چهار پاره
آماده کوچ
_. _. _. _
شاید که امروز یا روز فردا
دیگر نبینم ما همدیگر را
آماده ئ کوچ هستیم اما
دل می نماید امروز وفردا
…
از دوری تو دارم می میرم
در بند زلفت ای گل اسیرم
شاید که فردا زنده نباشم
بر من بتاب ای ماه منیرم
…
روزی بیاید که من نباشم
از بیم آن روز ایمن نباشم
با من نگو از بهمن و اسفند
از دی گذشتی بهمن نباشم
…
با من چه کردی ای نازنینم
بر روی ماهت عاشق ترینم
پیشم بمان تو یک روز دیگر
شد روز بعدی زیر زمینم
…
بر سر نشسته این گرد پیری
در آسیاب رنج و مشقّت
پایان عمرم شد قصه تلخ
رفتم مسیر حق و حقیقت
×××
،حاجی اکبری،


