فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 22 تیر 1404

پایگاه خبری شاعر

آرش بهمنی – دردِ مهجوری

چو تیر می فِکَنی، بر آشیانه یِ ما
نگاه کُن به دمی، به درد و ناله یِ ما

نخُفت دیده یِ من، که جان به لب آمد
زِ دردِ مهجوری، در آستانه یِ ما

چرا کُنی خنده، به حالِ این غمگین
که گریه پروین کرد، زِ هر شبانه یِ ما

نمانده طاقتِ من، چگونه دم نَزَنم
از این تطاول و از، غم و بهانه یِ ما

چه کس خبر آرد، به سویِ تو از ما
دَهَد تو را شرحی، از این زمانه یِ ما

نَه زهره می خواند، نَه باد می رقصد
که بویِ غم دارد، غمین ترانه یِ ما

به گوشه ای تنها، نشسته بی حاصل
نگاهِ حسرت وار، کُند کرانه یِ ما

شاعر آرش بهمنی

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو