فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 17 تیر 1404

پایگاه خبری شاعر

آراد آذرم – باز هم من هستم و …

باز هم، من هستم و آوار پـــی در پـــٔی درد
باز هم، من هستم و آهی که در دل جای کرد

باز هم دیوانـگی، از خشم خواهش هـــای دل
باز هم دلمردگی، از چشم عشقی سـرد سـرد

دیـگر از بن بست فــکر و عقـل آدم، خسته ام
آخـرابلیس ازچــه رو، سر پیش خالق خم نکرد؟

سالها رفت از کـف مـا تـا کـه بـرداریم قــدم
نه قـــدم برداشتــیم و نه سما شـد لاجــورد!

کـو ستــاره تا که با غـمز نگاهـش دل بـــرد؟
چـون که بر تــارک ندیدم جز غبار و ریزگــرد!

باز هــم شد جنگ مذهب، بین هم کیشان، چرا؟
آخـر از کشتن چه آید گیـرشان، جز روی زرد‍ !

مانــده ایم تـنها و بیـکس، مثل شیری درقفس
در مـــیان جنگلــی با خـیل کفــتاران، نــبرد!

در عـجـب از آن خداونــدان ظلـم و قـــدرتم
که چـرا جز چاپلـوسی، نیست هرگز کارکرد!

آه، اگـر آینــده باشد، رهـن فـهم و فــکر ما
وای از جنــگ و جـدلها در جـهانی هرزه گرد

عـاقبـت دانــی چرا “آراد” شد، پابست عشق؟
چونـکه دیـگر خویش را پادام هر خامی نـکرد!.


شاعر آراد آذرم

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو